سخن به وادی عشقش گل از حبیب گرفت

سخن به وادی عشقش گل از حبیب گرفت
نشانه رفت دلم دامن طبیب گرفت

به جستجوی ادب هر دلی که شد مشتاق
بسفت زنگ جهالت ره خطیب گرفت

اگر به طعنۀ بیگانه دل شود رنجور
می‌ارزد آنچه بگوید ورا ادیب گرفت

بیا تو صحبت من بشنو ای شهیر ادب
سفیر راه بطالت چو نانجیب گرفت

خوشا به آنکه سخن ناروا نگفت به کس
درید پردۀ او چهرۀ نقیب گرفت

حیا نکرد و بپاشید آنکه تخم نفاق
ز ما برید و دلش انس با رقیب گرفت

بیا که مونس غمخوار «طیّبی» عشق است
زمانه قسمت ما آنکه شد نصیب گرفت

© 2024 حاج رحمت اله طیبی