یارا ببین که دیدۀ ما اشک غم گرفت

یارا ببین که دیدۀ ما اشک غم گرفت
اشکی چکید صورت ما را به نم گرفت

یک آن ز غفلتی دل ما را تباه کرد
در پیش عقل دولت ما خامه کم گرفت

سررفت و آب از سر ما هم گذشت و رفت
یعنی تمام هستی ما رنگ غم گرفت

شادی چو بار بست و برفت از کنار ما
غم بود آنچه این دل و جان را به هم گرفت

فریاد ما به گوش خلایق نمی‌رسد
گویا صدای من ز گلو دم به دم گرفت

دنیای ما به دست چنین اشقیا گذشت
کلّ جهان ز دست پلیدان ستم گرفت

ناقوس «طیّبی» چو صدا می‌کند بلند
در مکّه خون زائر ما بر حرم گرفت

© 2024 حاج رحمت اله طیبی