شکوفه کرد درختان دوباره باز بهار
هَزار نغمهسرایی کند بناز بهار
به جویبار چمن سر کشیده چون رگبار
از این طراوت گلگشته کارساز بهار
بیا تو مطرب انباز من بزن چنگی
که روز خوش گذرانم کنون ز راز بهار
عیان بود من و تو عمر جاودان نکنیم
چرا خوریم غم این فصل دلنواز بهار
جهان فانی از این بیشتر نمیارزد
تو قدر خویش بدان نگذر از فراز بهار
مقدّم است مرا جلوهگاه منزل یار
حلاوت است مرا دل کند نیاز بهار