من کمال یار را اندر وصال آموختم
شور و حال عاشقی را بیمثال آموختم
در میان عاشقان نوعی ست خصلت های دل
من نظیر اهل دل نیکو خصال آموختم
شرح حال عاشقی را باز میگویم عیان
می¬کنم افشا که عشق ذوالجلال آموختم
در حیات خویشتن دارم امید عشق او
این امید عشق را با شور و حال آموختم
من به دام عشق یار افتادهام مستانهوار
مستی و سرگشتگی را بیمجال آموختم
علم عرفان را به من دادند پنهانی و من
راه مقصودی که دارم زان جمال آموختم
«طیّبی» را کی بود قادر بیانش ای عزیز
در زبان جاری ز شعرم من کمال آموختم