گفت یارم با تو پیوند نهان دارم هنوز
گفتمش در سینه من قلبی جوان دارم هنوز
گفت بر تو مهر آموزم ز جان خویشتن
گفتمش مهرت به دل سوزی ست جان دارم هنوز
گفت از پیشم برو دیگر نمی خواهم تو را
گفتمش دل را گرو در دل عیان دارم هنوز
گفت ما را نیست راهی در حریم کبریا
گفتم از رحمش شنیدم من زیان دارم هنوز
گفت پندت را شنیدم من زبانت صد چنان
گفتمش آخر چه دانی دل چه سان دارم هنوز
گفت دیگر «طیّبی» از دل سخن ناید به کار
گفتمش ای بیوفا در دل بیان دارم هنوز