ای دل غمین مباش که آن شهریار میآید
عزیز فاطمه بر این دیار میآید
شجاع دهر امام دوازده روزی
به پس گرفتن حقّ بهار میآید
چو ما ز روز اول آشنای او گشتیم
که وعده داده به ما روزگار میآید
که او امید همه خلق عالم است امروز
برای حذف ستم کوی یار میآید
خوش است پرچم عدلی که دارد اندر دست
به اسب عدل و عدالت سوار میآید
خوشاست عهد ازل او کند وفاداری
ز بهر قطع بدی روی کار میآید
ز لطف او همه چون «طیّبی» شوند آرام
تمام مسئله حل گشته یار میآید