دوباره دلهره دارم نگار میآید
امید وصل مرا روزگار میآید
به فکر یاد گذشته قلم گرفته به دست
به کلبهام دل شب بوی یار میآید
دلی دریده که در سینهام، جگر پرخون
امیدم آنکه به دل پردهدار میآید
به شکر ایزد حق مهر او ز دل نرود
ز مهر خرّمم آن گلعذار میآید
اگر چه بلبلی آواره شد ز دوری گل
در انتظار بماند بهار میآید
اگر چه عمر به سر شد قرار سر نرسید
ز بعد مردنم او برقرار میآید
به انتظار تو بنشسته «طیّبی» در ره
امید داشت ز ره رهگذار میآید