گفت یارم قهری و از دوری­ات زارم هنوز

گفت یارم قهری و از دوری­ات زارم هنوز

گفتمش قهرم ولی پیشت گرفتارم هنوز

گفت با من تا به کی ناسازگاری می‌کنی

گفتمش حاشا که من پر اشک ابصارم هنوز

گفت نازک­بین مرا این درد بی‌درمان نمود

گفتمش گویا طبیبی چون­که بیمارم هنوز

گفت که از مصلحت این وصل ما را چاره کن

گفتمش صالح تویی صلحی به افکارم هنوز

گفت من سروم اگر سر خم کنی خواهم شکست

گفتمش قدّ خمیده باز پیکارم هنوز

گفت داغ عشق بی‌حاصل بسوزد «طیّبی»

گفتمش بیهوده گویی گردنت بارم هنوز

© 2024 حاج رحمت اله طیبی