تنها نشسته سر به گریبان گریستم

تنها نشسته سر به گریبان گریستم
شب ها به یاد زلف پریشان گریستم

امیدوارم آنکه برفت آید از سفر
بی او اسیر خانۀ ویران گریستم

صدها هزار طعنه ز مردم شنیده‌ام
اما به عشق تو سر عریان گریستم

من اشتباه کردم اگر خدمتت فزون
بر اشتباه خود غم هجران گریستم

افسوس از گذشته که در حیرتم هنوز
حیران نشسته با دل بریان گریستم

افتاده دل به دام تو آخر سخاوتی
بهر سخاوتت پی درمان گریستم

بر طبع نازک ات شده دلدوز «طیّبی»
فریاد از تو در همه دوران گریستم

© 2024 حاج رحمت اله طیبی