من در خیال روی تو دیوانه گشتهام
مجنون صفت به گرد تو پروانه گشتهام
هجرت نموده قلب مرا حزن و پرملال
چون با ملال، مونس و همخانه گشتهام
زنجیروار بسته دو پایم غمت درون
غافل ز عهد خویش چو بیگانه گشتهام
فرصت غنیمت است شمار ای عزیزدل
بنگر مرا که باز به کاشانه گشتهام
زلفت کمند پای من خستهدل شده
از محکمی ز بند تو فرزانه گشتهام
خلقی اگر به سنگ ملامت دلم شکست
بعد از شکست گوشۀ ویرانه گشته ام
گویا جنون «طیّبی» از شوق دلبر است
خشنودم آنکه با تو به میخانه گشتهام