چون شمع سوزان گشتهام
از عشق لرزان گشتهام
دیوانه گشتم عشق او
زان عشق ویران گشتهام
من عاشقی دلباخته
با چشمِ گریان گشتهام
عمرم فراق او گذشت
چون بحر طوفان گشتهام
یاران رسید امداد من
از یار نالان گشتهام
میجویم او را هرکجا
بادل پر افغان گشتهام
بنگر به حال «طیّبی»
از غصّه بیجان گشتهام