دیشب مرا خیال تو دیوانه کرده بود
چون گرد شمع این دل پروانه کرده بود
بالم نبود تا سر کویت کنم نزول
بیبال بودنم دل و غم لانه کرده بود
شب تا سحر چه سخت گذشت از جدایی ات
یاد تو بود عقده به دل خانه کرده بود
من بیش از آنچه فکر کنی دوست دارمت
خورشید، قصد این دل ویرانه کرده بود
گر مهر تو به سینۀ ما از ازل نبود
ما را کجا چنین سرو کاشانه کرده بود
عشق تو آتشاست دلم شعلهور کند
زان شعلهها که در دل مستانه کرده بود
روز ازل که پایۀ عشق استوار شد
با طیبی رقیب چه افسانه کرده بود