ز هجران و جدایی‌ها دل از آتش شرر دارد

ز هجران و جدایی‌ها دل از آتش شرر دارد
نگه کن جلوۀ مهرش بسی در دل اثر دارد

ندانم کیست او را در کجا منزل‌گهی باشد
که دل اندر خیال او هزاران بال و پر دارد

شب تنهایی‌ام هرگز نشد بی او سحر گردد
دل تاریک من در پی ز نورش جلوه‌گر دارد

کجا ای باغبان پرورده ای گل های زیبا را
که عطرآگین شده هر جا گلستان ها ثمر داد

ز شوق تو شود گل های زیبا در رهت پرپر
از آنجا حرف تو در دل ز اعلائی خبر دارد

که هر کس با تو بستیزد نباشد در صف انسان
ز طفیان می‌شود سرکش چو شیطانی خطر دارد

رسیده موسم پیری به حال «طیّبی» بنگر
تو آگاهی ز احوالش چه شوری در جگر دارد

© 2024 حاج رحمت اله طیبی