خداوندا نمیدانم چه سازم با خطر امشب
به یاد او نباشد گر بمیرم تا سحر امشب
غم هجران تنهایی شب یلدای بیپایان
بیابان گم شده راهی که گشتم خون جگر امشب
دلم دریای موج غم چو سرگردان بیچاره
بجویم ساحل ای یاران و اشکی چشم تر امشب
طلوع پرتو روی تو را چون «طیبی» جوید
بیا و کلبۀ ما را بکن همچون سحر امشب