بکش شعله، شرر شو تا بسوزد استخوان هایم

بکش شعله، شرر شو تا بسوزد استخوان هایم
بده خاکسترم بر باد این مقصد مهیّایم

نمی‌خواهم دگر این زندگانی را در این عالم
اگر همّت کند مرگی روَم پیش از سر و پایم

دگر اینجا مروّت نیست، کس را با کس الفت نیست
چنان مرده تحرّک نیست بر همسایه احیایم

شقاوت سفره گسترده رذالت عقل سر برده
شجاعت از میان رفته من دیوانه تنهایم

به همّت من کمر بستم قفس در خانه بشکستم
در میخانه بگسستم در از روی تو بگشایم

بیا ساقی مکن زاری اگر دیدی دل آزاری
که فردا می‌رسد یاری ز ره لطفش بیاسایم

هزاران غم‌سرا بوده تو را چون «طیبی» دیده
غمی بر غم چه افزوده من تنهای شب هایم

© 2024 حاج رحمت اله طیبی