میان درّه دارد چشمه چشمه
نگارم میکند بر من کرشمه
نگارم غالیه مالیده رویش
نسیم طبلۀ عطار بویش
بدون غالیه زیبا نگاری
که در قلبم درختت را بکاری
خودم دانم ز عشقت بیقرارم
میان کوچهها دیوانهوارم
ز مهر آشنا طاقت ندارم
به کویش جان خود را میگذارم
نهال مهر کارم روبرویش
تسلّای دلم باشد به سویش
که بعد از شاه مردان کیست باور
تمام شیعیان شد خاک بر سر
خداوندا جزای ابن ملعون
عذابش را بیفزا بیش افزون
علی که سرور آزادگان است
علی چون مونس درماندگان است
علی نانآور کلّ یتیمان
علی شیر خدا و رزم میدان
از این غم خون شده قلب پیمبر
ز غم گریان شده زهرای اطهر
علی چون بازوان مصطفی بود
علی باب حسین کربلا بود
که قبل از این جهان گویا علی بود
جهان هرگز نبود اما علی بود
علی را خلق از آن رو کرد داور
که در حشر او شود ساقی کوثر
امیدم آن که تا روز قیامت
شود افزون عذاب اهل شقاوت
علی جان «طیّبی» را کن شفاعت
تمام شیعیان روز قیامت