عمرم برفت سر نرسید آرزوی ما
سودی نداد هیچ رهی جستجوی ما
کو همرهی که ره بنماید به سوی عشق
معشوق کو که در بگشاید به روی ما
لطفی نکرد باد بهاران به بوستان
ترسم خزان شوم نکند رو به سوی ما
من چیستم ز عشق تو دیوانه دل شدم
تو کیستی نظر ننمایی به کوی ما
تو عارفی و عاقل و فرزانه عشق ما
من عاشقم جمال تو ای گفتگوی ما
کی تیرِ بخت ما به هدف کارگر شود
آب حیات سر ننهد رو به جوی ما
همّت بلند دار تو ای «طیّبی» ز ره
تیر از نشانه بگسلد آخر رفوی ما