من در خیال خلق چو دیوانه بگذرم

 من در خیال خلق چو دیوانه بگذرم چون شمع نیم‌سوز ز کاشانه بگذرم پروانه‌وار روشنی شمع بنگرم من باز گِرد شمع چو پروانه بگذرم شوق وصال یار بود در ضمیر ما در وصل عشق جان ره جانانه بگذرم هرگز به غیر یار کسی را نجسته‌ام روزم مباد من ز تو دردانه بگذرم در خلوت […]

مطالعه بیشتر

عمرم برفت سر نرسید آرزوی ما

  عمرم برفت سر نرسید آرزوی ما سودی نداد هیچ رهی جستجوی ما کو همرهی که ره بنماید به سوی عشق معشوق کو که در بگشاید به روی ما لطفی نکرد باد بهاران به بوستان ترسم خزان شوم نکند رو به سوی ما من چیستم ز عشق تو دیوانه دل شدم تو کیستی نظر ننمایی […]

مطالعه بیشتر

روزی که مرا دیده به رخسار تو افتاد

روزی که مرا دیده به رخسار تو افتاد بگسست دلم، دیده گرفتار تو افتاد دانم ز غمت جان به سلامت نبرم من دل غرقه به خون شد که خریدار تو افتاد ممزوج دو عید است بخوان حاصل آن را دل وقت شکستن همگی خوار تو افتاد سوگند بهاری به بهاری بدهم من بنگر تو به […]

مطالعه بیشتر

رسم عاشق شدن این نیست که آزار کنی

رسم عاشق شدن این نیست که آزار کنی شیوۀ عشوه‌گری با دل بیمار کنی خواستم از دل و جان با تو هم‌آواز شوم نشدی رام چرا تا که سرم دار کنی من که یک عمر تو را در دل خود جا دادم از چه کوشش بنمایی که مرا خار کنی دمی از روی کرم دیدۀ […]

مطالعه بیشتر

دوش اندر نظرم آن رخ زیبای تو بود

  دوش اندر نظرم آن رخ زیبای تو بود دل شب باز خیالم قد رعنای تو بود به هوای سر زلفت به کمند افتادم دلخوشم چون به هوای سر بیتای تو بود آتش عشق فزون بود به دل تا به سحر التیام دلم از زلف چلیپای تو بود ای سیه چشم ز کویت چو خوش […]

مطالعه بیشتر

تا چشم مرا رخصت این یک نظر افتاد

  تا چشم مرا رخصت این یک نظر افتاد اندر دل ما معرکه و شور و شر افتاد چون حسن رخت خانۀ دل کند ز بنیاد ویرانه شد این دل چو ز بنیاد برافتاد از جلوۀ خورشید به جانم شرر افتاد جان شد تهی از نور تو تا در سحر افتاد گیسوی سیاهت پرچین است […]

مطالعه بیشتر
© 2024 حاج رحمت اله طیبی